امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

شیرینی زندگی ما

باغ پرندگان

بلاخره بعد از مدت ها، طلسم این باغ چرندگان شکسته شد و بعد از ماجرهایی که در نوع خودش بین من و بابایی جالب بود تونستیم ظهر چمعه خودمون رو برسونیم به باغ پرندگان . به نظر من باغ پرندگان اصفهان با وجود کوچیک بودنش خیلی قشنگ تر از تهران است و پرنده ها آزادتر هستند. اینجا بیشتر شبیه قفس برای پرنده ها بود و این آدمها بودن که توی این باغ آزاد بودن. امیر حسین از قسمت طوطی ها که آزاد بودن بیشتر لذت برد و اسم پرنده ای رو که اونجا یاد گرفت " جغد " بود. از بقیه اش چیزی ندارم بگم چون مدام دنبال امیرحسین بودیم که نیفته از بس می دوید. هیچ عکسی هم نداریم چون شارژ دوربین تموم شده بود و گوشی بابای امیرحسین هم بعد از اون ماجرا داغون شد. ...
11 خرداد 1393

باد ، برق،کتاب

چند وقت پیش که طوفان توی تهران بیداد می کرد. امیرحسین مفهوم کلمه باد رو یاد گرفت و مدام وقتی می دید پرده پنجره تکون می خوره می گفت "باد باد". حالا خونه مامانم وقتی رومبلی های جلوی باد کولر تکون می خوره، فوری می ره و می گه " باد باد". کلمه برق رو هم گویا یاد گرفته. دیشت که می خواست بخوابه، چراغ اتاق رو خاموش کردم که ناگهان با اعتراض شدیدش مواجه شدم. گفتم امیرحسین چی شده که گفت " برق". پسرم هنوز دامنه کلماتش کم است ولی تلاش بالایی برای افرایش اون داره. پیوست 1: چند روزه که باهاش اعضای صورت و بدن رو کار می کنم و الان تمام اجزای صورت و بدنش رو می شناسد. پیوست 2: باباش کتابی رو براش از نمایشگاه خریده ب...
5 خرداد 1393
1